حریف دلکش خوش طبع و ساقی گلرنگ


شراب و شاهد و شمع و شب و چغانه و چنگ

هوای معتدل نو بهار و موصم گل


طراوت چمن دلفریب و دلبر شنگ

نوای نغمه ی عشاق و ساز پرده ی راست


مده به رغم مخالف چو می توان از چنگ

به صلح کوش که با روزگار عربده جوی


بسی به عربده رفتیم و بر نیامد جنگ

دلم چو شیشه شد و روزگار سنگین دل


کدام شیشه که نشکست روزگار به سنگ

غمت که جای نمی یافت در جهان فراخ


چگونه جای دهم در فضای سینه ی تنگ

گر آه غالیه گونم در آسمان گیرد


عذار آیینه ی اختران بگیرد زنگ

به وصل خویش برآر آرزوی ابن حسام


شتاب عمر گرانمایه بین چه جای درنگ